تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
دلـم با صـفـا از صفـای بـقـیع است غـریـبـه تـریـن آشـنـای بـقـیـع است دلـم چند سالی است کـاسه به دستی کـنـار کـریـمـان، گـدای بـقـیع است بـه آن انـزوای غـریـبـانـه سـوگـنـد شـکـسـته دل من بـنـای بـقـیع است فـقـط بغـض دارم، فـقط در سکـوتم دلـم پـشـت دیـوارهـای بـقـیـع است پــدر مـــادر مـن فـــدای مــدیــنـــه هـمه هـسـتی من فـدای بـقـیـع است ردِ بــال هـای هـــزاران فــرشــتــه به جا مانده در جای جای بقیع است ندارد نـیـازی به خـورشیـد هـرگـز که روشن ز خاکش فضای بقیع است کبوتر نه، زائر نه، خادم نه، اصلا پُر از هیچ کس آن سرای بقیع است! دگـر احـتـیـاجـی بـه روضـه نـدارد کـسی که سـر قـبرهای بـقـیـع است سوالی که تاریخ دارد جز این نیست: که آن قبر مخـفی کجای بقیع است؟ سـر قـبـر اُمُّ البـنـیـن رفـته هر کس به ما گـفـته بیت الـبکـاء بقـیع است |